در سفر به دوران قاجاریه به زمانی رسیدیم که مجلس به توپ بسته شد و در نهایت با خلع محمدعلی شاه پسرش به پادشاهی رسید. اما چه پسری؟؟!!
احمدشاه قاجار دومین فرزند محمدعلیشاه قاجار و نخستین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در دومین روز از بهمن سال ۱۲۷۵ در تبریز دیده به جهان گذاشت و در نهایت با عنوان هفتمین و آخرین پادشاه قاجار در روز ۸ اسفند سال ۱۳۰۸ در پاریس از دنیا رفت.
وی پس از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه، توسط مجلس عالی رجال و بزرگان دولت در سن ۱۲ سالگی به پادشاهی رسید و از آنجایی که به سن بلوغ نرسیده بود پس از تاجگذاری وی در تیر ماه سال ۱۲۹۳، ابتدا عضدالملک و سپس ابوالقاسم ناصرالملک از بزرگان ایل قاجار بعنوان نایبالسلطنه مشغول اداره امور بودند.
جالب است بدانید، احمد شاه همانند سه پادشاه پیش از خود در سال ۱۹۱۴ به عنوان چهارمین و آخرین پادشاه قاجار مفتخر به دریافت نشان لژیون دنور از دولت فرانسه شد.
استبداد صغیر به دورهای یک ساله از تاریخ ی ایران گفته میشود که از تیر سال ۱۲۸۷، با به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه که قبلا در موردش صحبت کردهایم آغاز شد و در تیرماه سال ۱۲۸۸ با فتح تهران توسط مشروطهخواهان و پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روسیه پایان یافت.
اما در این مدت عدهای از رومهنگاران، نمایندگان مجلس و آزادیخواهان دستگیر و اعدام شدند یا از تهران گریختند، که با مقاومت مشروطهخواهان سایر شهرها و بخصوص حرکت مشروطهخواهان ایل بختیاری به سمت تهران و فتح پایتخت این دوره پایان یافت و پس از فتح تهران مشروطهخواهان با صدور بیانیهای محمدعلی شاه را از سلطنت عزل و فرزند خردسالش احمد میرزا را به جای او منصوب کردند و ادامه داستان که در پست بعدی به آن میرسیم.
بعد از کشوقوسهای مجلس چهارم حالا نوبت پنجمین مجلس شوراست و سرگذشت آن!
رضاخان پهلوی در زمان انتخابات پنجمین مجلس شورا توانست علیرغم میل مخالفین خود در آن اعمال نفوذ کند و با انتخاب افراد خاصی که مدنظر داشت، پایگاه محکمی را در مجلس شورا به دست بیاورد!
اما در این میان یک نکته جالب و فضایی وجود داشت و آن اینکه؛ خودِ شخص رضاخان از همه ایالات و ولایات به نمایندگی انتخاب شد!
که اگر گذری هم نگاه کنیم، این کار خود نشانه آشکاری بود از اعمال نفوذ رضاخان در نظامیان طرفدار وی در امر انتخابات!
حالا دیگر مشخص بود که چه روزگاری برای پنجمین مجلس شورا قرار است رقم بخورد.
این مجلس از همان روزهای ابتدایی با نوعی جبههگیری داخلی به انشقاقی کم سابقه دچار شد، یعنی؛ اکثریت جمهوریخواهی در مقابل ضد جمهوری قرار گرفتند.
باید بدانید؛ پیش از افتتاح مجلس شورا، حزبی با نام جمهوریخواهی از طریق جراید، موجودیت خود را اعلام کرده بودند؛ اما از طرفی جمهوریخواهان در مجلس تحت نامها و عناوین دیگری فعالیت میکردند.
پنجمین مجلس شورا طبق معمول یک هفته پس از افتتاح تعطیل شد و جلسات خود را از اولین روز اسفند آغاز کرد و جالب است بدانید؛ اقلیت و اکثریت مجلس از همان ابتدا بر سر تصویب اعتبارنامهها با هم درگیر شدند.
در واقع جمهوریخواهان بدنبال این بودند که بتوانند هر چه زودتر اعتبارنامهها را به تصویب برسانند و از طرفی با به حد نصاب رساندن تعداد نمایندگان مجلس آن را رسمیت ببخشند و بعد لایحه تغییر رژیم را پیش از عید نوروز به تصویب قطعی برسانند و به خیال خود عید و بهار جمهوری را با عید نوروز و بهار طبعیت مقارن سازند (شتر در خواب بیند پنبهدانه).
جمهوریخواهان تا حدی به این موفقیت خود اطمینان داشتند که طی پیامی به محضر دولت سردار سپه رساندند که سکههای طلایی با علامت جمهوری ضرب کنند.
آنها در واقع قصد داشتند این سکهها را به عنوان هدیه در میان مردم پخش کنند؛ اما مدرس تمام تلاش خود را کرد تا از به رسمیت رسیدن مجلس تا پیش از عید نوروز جلوگیری کنند و مانع تحقق آرزوی جمهوریخواهان شود و از این رو بهترین و سریعترین راه برای رسیدن به این هدف مخالفت با همه اعتبارنامهها بود.
از این رو مدرس از همان جلسه اول شروع به مخالفت با هر اعتبارنامهای کرد و در نهایت پس از چندین بار تغییر در انتخاب ریاست مجلس تدین از اعوان و انصار رضاخان به ریاست مجلس انتخاب شد.
اما این پایان ماجرا نبود و پس از برخورد شدید مدرس و تدین که به تعطیلی مجلس انجامید، دکتر حسین بهرامی(احیا السلطنه) از فرط خشم چنان سیلی به صورت مدرس زد که عمامه آن سید بزرگوار به زمین پرت شد، این سیلی شاید آتش خشم تجددیها را فرونشاند؛ اما در عوض سبب شعلهور خشم هزاران تن از مردم تهران بر علیه جمهوری شد و تواست زمینهساز تظاهرات 28 - 29 اسفند ماه سال 1302 شود که از عوامل مهم شکست جنبش جمهوری بود.
اما برسیم به اقدامات رضاخان پهلوی؛ شاه تلگرافی مبنی بر عزل سردار سپه از ریاست وزرایی به مجلس ارسال کرد و در آن از تمایل خود برای تعیین رییسالوزرایی جدید به مجلس سخن گفت.
از طرفی سردار سپه که از هر سو عرصه و زمین و زمان را بر خود تنگ میدید، ترجیح داد استعفا دهد اما پس از روزها در روز 19 فروردین ماه، 93 نفر از افراد مجلس به سردار سپه اقبال کردند و در نهایت در روز 24 فروردین ماه، وی کابینه خود را به مجلس معرفی کرد و رای اعتماد گرفت.
در تابستان 1304 همه چیز بگونهای بود که به نظر میرسید دیگر مانعی بر سر راه ارتقا رضاخان به مقام عالی کشور وجود ندارد و در این میان یک هئیت سه نفر با حضور داور، تیمورتاش، فیروز، که همه جناحهای اصلی مجلس را به استثنا گروه مدرس و مستقلها را با خود همراه کرده بودند اما تدین طرح تدوین و تصویب ماده واحده انقراض قاجار را به مجلس برد.
داور از روز ۴ آبان تا هفتمین روز آبان ماه توانست نزدیک به 84 تن از نمایندگان مجلس را به زیر زمین منزل سردار سپه بکشاند تا طرح انقراض را امضا کنند و این ماده واحده به شرح زیر بود:
مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلطنت قاجار را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار مینماید. تعیین تکلیف قطعی حکومت موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر در مواد 36،37،40 متمم قانون اساسی تشکیل خواهد شد.
و ادامه ماجرا در پُست بعد شرح میدهم.
رضا پهلوی پدر محمدرضا شاه را که میشناسید، همان که سلطنت را از چنگ قاجار درآورد. امروز نگاهی به وضعیت مجلس و مجلس چهارم در زمان این شاه میاندازیم.
رضا پهلوی در روز ۲۴ اسفند سال ۱۲۵۶ در آلاشت، سوادکوه، مازندران دیده به جهان گشود و در نهایت در چهارمین روز از مرداد ماه سال ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ واقع در آفریقای جنوبی دارفانی را وداع گفت.
پدر رضا شاه، عباسعلی داداشبیگ سوادکوهی، یاور فوج سوادکوه بوده و مادرش نوشآفرین آیرملو وی را زمانی که کودک شیرخوارهای بود از شهرستان سوادکوه به تهران آورد.
وی از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ خورشیدی بعنوان نخستوزیر ایران و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشیدی بعنوان پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان پهلوی شناخته میشد.
پادشاهی رضاشاه را عاملی برای ایجاد یک نظم نوین در جامعه میدانند و مدافعانش وی را پدر ایران نوین میدانستند!
اما چرا؟
شاید از این جهت که وی توانست نهادهای مدرن را در ایران تأسیس کند، نهادهایی همچون دانشگاه، ارتش، دادگاه، راهآهن و
البته اگر بخواهیم از سویی دیگر نگاه کنیم، مخالفان رضا شاه او را مسئول بر باد رفتن مشروطیت در ایران میدانند و بر این موضوع معتقدند اگر چه پهلوی اول توانست نظام حکمرانی به ظاهر مدرنی را بنا کند اما دموکراسی، مجلس، انتخابات و آزادی را در ایران نابود کرده است.
جالب است بدانید؛ حکومت رضاخان از سوی حامیانش دیکتاتوری منور نامیده میشد که آرمانهای جنبش منور الفکری در ایران را پی گرفت، اما بتدریج منورالفکران حامی خود نظیر محمدعلی فروغی، علی اکبر داور و عبدالحسین تیمورتاش را از قدرت حذف کرد و بدل به نوعی استبداد فردی گشت.
مداخله وسیع و همه جانبه دولت در امر انتخابات مجلس چهارم، بدعت هراس انگیز در این موضوع و همچنین گزینشی بودن نمایندگان دلخواه دولت که به صورت یک سنت پایدار و ناپسند باقی ماند، سبب تسریع روند دولتی شدن مجلس و فرمایشی شدن انتخابات نمایندگان را در سراسر دوران حکومت رضاشاه پهلوی شد.
هر کدام از جریانهای فعال در مجلس چهارم با نگرشها و انگیزههای متفاوت و از طرفی با شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت و رسالتهای سنگین ملی، زمام کشور را به آسانی هرچه تمامتر از دست دادند و با انشعابات متعدد و ایجاد چندین اقلیت، مجلس را از کارآیی لازم انداختند.
البته بعدها اکثریت این افراد به عنوان عامل عمده در سقوط قوامالسلطنه ناخواسته نقش موثری در به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه ایفا کردند.
رضاخان هم گاهی همگام با مجلس و گاهی پیش از آنان ابتکار عمل را با برکناری افسران خارجی از قشون کشور به دست خود میگرفت و در یک توافق پنهان از امضای قرارداد استخدام افسران انگلیسی سرباز زد؛ و در نهایت کابینه اول قوامالسلطنه را مجبور کرد تا منابع جدیدی را برای تدارکات مالی و مستشاری بیابد.
خودسریها و خودراییهایی رضاخان پهلوی هر روز افزایش مییافت تا جایی که به؛ دستزدن به اقداماتی خارج از چارچوب وظایف و اختیارات وزیر جنگ، نقض آشکار قانون اساسی، تعرض به آزادیهای بیان و قلم، سرکوب رومهنگاران، مداخله در امور مالی و تلاش برای تسلط برمنابع درآمد کشور و اختصاص آن به وزارت جنگ توطئهچینی مستمر برای فلج کردن کابینهها و به هم آمیختن امور لشگری و کشوری و مانند آن در سطح گسترده رسید و سرانجام مجلس چهارم را با تمام سکوت و انفعالی که دچار آن بود به واکنش واداشت و در نهایت سردار سپه از کار کناره گرفت.
اگر پُستهای ما رو درباره سرگذشت مجلس خوانده باشید، میدانید که به یک ماده واحده رسیدیم که در آن مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلطنت قاجار را اعلام کرده بود و از این طریق حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضا شاه پهلوی واگذار میکرد، اما این ماجرا به کجا کشید و چه اتفاقاتی پس از آن در مجلس شورا رخ داد؟
این سوالی است که در ادامه بصورت کاملا مختصر به آن پاسخ میدهیم.
پس از گذشت چند روز در دهم آبان ماه سال 1304 رضاخان پهلوی را تا زمان تشکیل بیدرنگ مجلس موسسان به ریاست حکومت موقتی برگزیدند و بنا بر تصمیم مجلس از پشتیبانی شدید ملیگرایان، تجددخواهان، سوسیالیستها، و امرای ارتش برخوردار بودند.
این وضعیت تا آذرماه ادامه داشت و در نهایت مجلس موسسان با اصلاح چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی، سلطنت دائمی ایران را به رضاخان و اعقاب ذکور او واگذار کرد و بالاخره رضاخان پهلوی در روز چهارم اردیبهشت ماه سال 1305 به عنوان پادشاه ایران رسما تاجگذاری کرد.
مجلس شورای ملی نیز در پیضربههای متعدد ناشی از مداخلات دولت نتوانست، نظام پارلمانی را تحقق بخشیده و به حذف شخصیتهای کارآمد ی همت گمارد، اما در عوض و به جای آنکه در تامین اصول و آزادیهای مدنی و مصرح در قانون اساسی گام عملی بردارد، به تحکیم قدرت شاهانه پرداخت.
در پی وقوع این اتفاقات توازن ی موجود میان قوای سه گانه از بین رفت؛ بدین معنا که دیگر نه در مجلس اقلیت و اکثریت معناداری وجود داشت و نه بیمی برای استیضاح از قوه مجریه.
برخلاف دوره پیشین مجلس صورت مذاکرات آن بسیار خلاصه شده بود و این فرمانبرداری مجلس در نیمه دوم پادشاهی رضاخان پهلوی به اوج خود رسید.
اگر بخواهیم مثالی برای توضیح بیشتر این موضوع بزنیم باید بگوییم؛ در هیچ یک از نشستهای مجلس در زمان ریاست محتشمالسلطنه، حتی یکی از نمایندگان کلمه یا جمله انتقادی به زبان نیاورد و جلسات مجلس درست همانند یک سرباز خانه برگزار میشد و هر لایحه در دستور کار قرار میگرفت و در نهایت بیچون و چرا به تصویب میرسید.
از این رو و در نتیجه این اعمال ت وجود چند دوره مجلس فرمایشی بود و تا پایان دوره سیزدهم مجلس که انتخابات آن مقارن با استعفای رضاخان به اتمام رسیده بود، ادامه پیدا کرد.
مجلس شورا پس از چند دوره پرفراز و نشیب در 19 تیر سال 1305 به ششمین زندگی خود رسید که حیات این دوره تا روز 22 مرداد سال 1307 دوام داشت.
با تثبیت حکومت شاهنشاهی پهلوی در زمان انتخابات ششمین دوره مجلس شورای ملی بسیاری از نظامیان کشور در مناطق مختلف در امر انتخاب نمایندگان مجلس شورا دخالت میکردند و بقولی سرک میکشیدند تا اینکه در نهایت بتدریج از این دوره به بعد سلسله فعالیتهای بیشتر و گستردهتری برای خارج کردن نمایندگان مخالف حکومت از میدان رقابت انتخابات آغاز شد.
در همین روزها و در این دوران بود که، دو نفر از نمایندگان مجلس شورا یعنی آیت الله سیدحسن مدرس و دکتر محمد مصدق با قاطعیت تمام و سرسختی خود با اعتبارنامه افرادی که با حمایت تمام و کمال طرفداران حکومت شاهنشاهی وارد مجلس شورا شده بودند، مخالفت کردند.
و از طرفی عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار ایران با نزدیک شدن به شاه ایران در این دوران، توانست خود را بعنوان مجری اصلی تهای حکومت معرفی کند و از طرفی با همدستی وی بیشتر طرفداران رضاشاه پهلوی توانستند با اعمال نفوذ وارد ششمین مجلس شورا شوند.
ریاست مجلس در ششمین مجلس شورا در زمان رضاخان را، سیدمحمد تدین و میرزا حسینخان پیرنیا بر عهده داشتند که در این دوره در مجموع 276 جلسه برگزار شد.
درباره این سایت